کد خبر ۳۰۸۷۲ ۱۶۹۰ بازدید انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۱۲

روایتی از خاطرات شنیدنی جانبازی گمنام؛

یکی از جانبازان گمنام جنگ تحمیلی از خاطرات خود پیرامون دیدار همسنگرش با امام زمان(عج)، بوی غذایی که دست‌هایش را شیمایی کرد و گردانی که رزمندگان آن 12 تا 20 سال سن داشتند پرده برداشت

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خبرقم به نقل از روابط عمومی سپاه استان قم، رضا علمایی در حاشیه برگزاری نمایشگاه یاد یاران در گفت‌وگو با خبرنگاران اظهار کرد: سال 59 با 16 سال سن برای نخستین بار به صورت داوطلبانه به جبهه‌های حق علیه باطل در اندیمشک اعزام شدم و طی سه ماه در حسینیه امام خمینی(ره) خدمت کردم تا اینکه در سال 60 همراه با گردانی به فرماندهی سید مهدی اسماعیلیان که کوچک‌ترین رزمنده آن نوجوانی 12 ساله و بزرگترین رزمنده آن جوانی 20 ساله بود در جبهه‌های سومار حضور یافتم.

وی خاطرنشان کرد: بنده در جبهه سومار که فاصله نیروهای ایرانی با دشمن کم‌تر از یک کیلیومتر و به اندازه‌ای بود که با چشم غیر مسلح نیز می‌توانستیم یکدیگر را ببینیم مسئولیت پاسبخشی را بر عهده داشتم؛ در یکی از شب‌های نزدیک نیمه شعبان باید مصطفی بیات را بیدار می‌کردم تا جای بنده حضور یابد اما متوجه خواب دیدن او شده و او را بیدار نکردم.

این رزمنده دوران دفاع مقدس عنوان کرد: روزهای بعد متوجه شدیم مصطفی بیات آن شب خواب امام زمان(عج) را دیده و انگشتر ایشان را هدیه گرفته و حضرت ولی عصر(عج) چندین بار صورت مستمر خطاب به مصطفی گفته است« برای فرج بنده دعا کنید» .

وی اضافه کرد: هر چند آموزش‌های لازم را در نقاط مختلف سپاه گذرانده اما با گذشت زمان، بسیاری از این آموزه‌ها را فراموش کرده بودم اما با این حال در عملیات خیبر جزیره مجنون که نخستین گاز خردل توسط دشمن بعثی در این عملیات استفاده شد حضور یافتم.

این یادگار دوران دفاع مقدس یادآور شد: در هنگام استراحت نیروهای ایرانی با وجود اینکه امکانات مناسبی برای تهیه غذا وجود نداشت اما بوی غذای مطلوبی به مشام می‌رسید و به همین علت لحظاتی با چهره‌ای شگفت‌زده برای رسیدن به منبع بوی غذا جست‌وجو کردم که بلافصله یکی از رزمنده‌ها با سرعت خودش را به من رساند و بدون اینکه اتلاف وقت کند از حمله شیمیایی دشمن با گاز خردل خبر داد و بنده را به داخل آب انداخت.

وی گفت: بعد از دورشدن از محیط شیمیایی شده متوجه شدم دست‌های بنده آسیب دیده و به سرعت برای درمان آن‌ها به درمانگاه و بیمارستان مراجعه کردم اما آسیب‌های شیمیایی درمان قطعی نداشته و اکنون این دست‌ها یادآور خاطرات دفاع مقدس است که سبب خنده‌های تلخ اما شیرین همسنگرهای بنده می‌شود.

علمایی خاطرنشان کرد: پس از عملیات خیبر بنده در عملیات‌های دیگر در رده‌های توپخانه، پدافند، گردان‌های امام حسین(ع)، خراسان و حضرت معصومه(س) حضور یافتم؛ پس از آن عملیات‌ها از سال 63 وارد ارتش شده و در عملیات‌های قدر یک تا کربلای 6 شرکت کردم، در دوران دفاع مقدس 25 ماه زیر نظر مجموعه بسیج و 23 ماه با ساماندهی‌های ارتش برای حراست از این مرز و بوم به مبارزه با دشمن بعثی پرداختم.

وی ادامه داد: علاوه بر دست‌ها در جبهه‌های دیگر از جمله دریاچه ماهی که به سه راه مرگ معروف است مورد اصابت ترکش قرار گرفتم اما اکنون پرونده جانبازی ندارم زیرا وضعیت پرونده جانبازی بنده نامشخص و تاکنون پیگیری زیادی برای این پرونده انجام نداده‌ام.